معنی واقع گرا

حل جدول

واقع گرا

رئالیست


گرا

غلام و بنده

بنده، غلام

فارسی به انگلیسی

لغت نامه دهخدا

گرا

گرا. [گ َرْ را] (اِخ) (طاق...) طاق گره. بنایی است کوچک که طبق طرح قصرهای هتره ساخته شده و در جاده ٔ بغداد به کرمانشاه واقع است و کاملاً شبیه به معبد بیشاپور میباشد. رجوع به ایران از آغاز تا اسلام تألیف گیرشمن ترجمه ٔ محمد معین ص 325 و طاق گرا شود.

گرا. [گ َرْ را] (اِخ) القطیف کنونی. (ایران باستان ص 212). بندر گرا از جمله ٔ بنادر معروف دوره ٔ ساسانی است. رجوع به ایران باستان ص 1509 و 2080 شود.

گرا. [گ َرْ را] (ص، اِ) گرای. حجام. (غیاث). سرتراش و دلاک. (برهان). حلاق. مزین:
بمکد واﷲ خواجه بمکد واﷲ
... چون کبه بمکد گرا.
معروفی (از حاشیه ٔ فرهنگ اسدی نخجوانی).
گر بچخد گردن گرا بزن
ورنه قدمگاه نخستین بکن.
نظامی.
اینچنین گرای خائن را ببین
ما گمان برده که باشد او امین.
مولوی.
شیشه ٔ پرخون که گرا می مکد
بر امید نفع دل خوش میکند.
مولوی (از آنندراج).
کاکا نامت چگونه آقا کردی
کافر نکند آنچه تو گراکردی
ریحان سیاه مادرت سیده نیست
چون اسم شریف خود شریفا کردی.
یحیی کاشی (از آنندراج).
|| بنده که در مقابل آزاد است. (برهان). بنده و غلام سیاه. (آنندراج):
ترک فلک هندوی گرای اوست
در کف مهر آینه ٔ رای اوست.
خواجه (از فرهنگ رشیدی و آنندراج).
|| آهنی پهن باشد دسته دار و در دو طرف آن ریسمان بندند یکی دسته ٔ آن را بگیرد و دیگری ریسمان را بکشد تا زمین شیار کرده ٔ ناهموار را بدان هموار کنند و آن را به عربی مسلفه و مسواط خوانند. (برهان). || گاهی این لفظ را بطریق دشنام هم بزبان آورند. (برهان).


واقع

واقع. [ق ِ] (اِخ) نام اسب ربیعهبن جشم نمری. (منتهی الارب).

واقع. [ق ِ] (ع ص) نعت فاعلی از وقوع. رجوع به وقوع شود. || حاصل. (اقرب الموارد). || آنکه سنگ آسیا را نقر کند. || مرغ که بر درخت باشد یا لانه گرفته باشد. (اقرب الموارد). || مرغ فرود آینده از هوا. (منتهی الارب) (آنندراج).
- نسر واقع. رجوع به ذیل همین کلمه شود.
|| آنچه واجب میگردد. لازم. || ثابت. || وضع شده. || نصب شده. || آن که ظاهر میشود و پدید می آید و میرسد. (ناظم الاطباء). || راست. درست. محقق. صحیح. یقین.
- غیرواقع، نادرست. ناصحیح.
|| حقیقت.
- درواقع، در حقیقت. فی الواقع.
|| (اصطلاح نحوی) کوفیان فعل متعدی را گویند. (منتهی الارب) (آنندراج). || (اِ) (اصطلاح کلامی) از نظر متکلمان لوح محفوظ. (تعریفات جرجانی). || (اصطلاح فلسفی) در نظر حکما عقل فعال. (تعریفات جرجانی). || عالم خارج. (کشاف اصطلاحات الفنون). || آنچه در نفس الامر است. (فرهنگ علوم عقلی سیدجعفر سجادی). || (اصطلاح منطقی) قضیه ٔ صادقه. (از فرهنگ علوم عقلی). || مطابقت قضیه ٔ دینیه با خارج. رجوع به صادق و حق و نفس الامر شود. (فرهنگ علوم عقلی). || (اصطلاح عرفانی) هجویری در این باره چنین آرد: مراد از واقع معنائی است که اندر دل پدید آید و بقا یابد برخلاف خاطر و بر هیچ وجه مرطالب را آلت دفع کردن آن نباشد چنانکه گویند «حط علی قلبی و وقع فی قلبی » پس دلها محل خواطرند اما واقع جز بر دل صورت نگیرد که حشو آن جمله حدیث حق باشد و از این جهت است که چون مرید را در راه حق بندی پدید آید آن را قید گویند و گویند واقعی افتاد. (کشف المحجوب ص 502، از فرهنگ مصطلحات عرفا تألیف سیدجعفر سجادی).


طاق گرا

طاق گرا. [ق ِ گ َرْ را] (اِخ) در جاده راه کرند به سر پل کنونی (حدود حلوان قدیم) بین آبادی سرخه دیزه، و پاطاق، گردنه ای است که چون از فراز آن بنشیب شروع شود، در اثناء راه بطاقی رسند که مانند طاق بستان، از کوه کنده شده و آن طاق به طاق گرا معروف میباشد. در افواه آمده که دلاکی آن طاق را ساخته، این طاق ساده و ازهرگونه زینت یا کتیبه و آثار عاری است:
ز حد بیستون تا طاق گرّا
جنیبتها روان با طوق و هرّا.
نظامی.
اندر عهد یزدجردبن هرمز قصه ٔ شروین و خورین بوده است، و آنک روم خوانند نه روم بوده است، و شنیده ام روم حلوان خوانده اند، و آن تاه دُزد، که خورین او را بکشت، راه داشته است آنجا که اکنون طاق گرا خوانند. و شروین رااز آن زن جادو دوست گرفت، که مریه خوانندش، و او رامدتی آنجا ببست. چنانکه در قصه گویند، و خدای داند کیفیت آن. و اندر سیرالملوک گفته است که شروین را نوشیروان عادل بروم بگذاشت تا خراج بستاند، در آن وقت که او باز میگردید از جهت خروج پسرش انوش زاده. (مجمل التواریخ والقصص ص 95). از ده کرند تا شهر حلوان بگریوه ٔ طاق گرا فرو باید رفت هشت فرسنگ. (نزههالقلوب چ لندن ص 165).

فرهنگ معین

گرا

حجام، سرتراش، دلاک، بنده، غلام،

فرهنگ عمید

گرا

بنده، غلام،
حجام،
دلاک،


واقع

قرارگرفته، پابرجا، برقرار،
(اسم) حقیقت امر،
[قدیمی] فرودآینده از هوا،
[قدیمی] فرودآمده،

فرهنگ فارسی هوشیار

گرا

غلام، بنده

عربی به فارسی

واقع

واقع شده در , واقع در , جایگزین

گویش مازندرانی

گرا کو

از روستاهای واقع در منطقه ی تنکابن

معادل ابجد

واقع گرا

398

پیشنهاد شما
جهت ثبت نظر و معنی پیشنهادی لطفا وارد حساب کاربری خود شوید. در صورتی که هنوز عضو جدول یاب نشده اید ثبت نام کنید.
اشتراک گذاری